من در سمت یک مربی و مشاور کارآفرینی، تا کنون به جوانان و دانشجویان زیادی اطلاع رسانی کرده ام.

اصولاً بسیاری از کارآفرین های جوانی که تازه یک کسب و کار جدید را آغاز کرده اند، مرتکب چند اشتباه رایج می شوند.

شما با درک این خطاها و عدم تکرار آنها، می توانید از تلف شدن زمان، انرژی و پول خود جلوگیری نمایید.

اشتباه اول: صرف زمان بسیار بر توسعه محصول به جای فروش آن
بسیاری از کارآفرینان جوان پیش از آن که محصول، کالا و ایده خود را در عمل پیاده کنند و فروش آن را محک بزنند، زمان زیادی را صرف پرورش آن در «آزمایشگاه» می کنند.
ور رفتن افراطی با نمونه اولیه یک محصول و بررسی موشکافانه جوانب کار، یکی از اشتباه های رایج این حوزه به شمار می رود.
محیط کسب و کار تفاوت های ماهوی با مدرسه و فضاهای آکادمیک دارد.
مدرسه و دانشگاه جایی برای بحث و بررسی است ولی در عرصه بیزینس، عمل و اجرا حرف اصلی را می زند.
هر چند در نگاه اول شاید دقت به ریزه کاری ها و تلاش برای بی عیب کردن محصول، امر پسندیده ای به چشم بیاید ولی فراموش نکنید که در جهان هیچ محصول کاملی وجود ندارد.
شعار من این است: اول بفروشید، سپس بسازید.
از این که کالای فعلی و موجود خود را جلوی مشتری بگذارید و سعی در فروش آن داشته باشید، نترسید.
اگر شما هیچ فروشی نداشته باشید، در واقع هیچ کسب و کاری در کار نخواهد بود.
به همین دلیل است که من یکی از طرفداران سرسخت ایده کارآفرینی ناب (Lean Startup) و MVP هستم که توسط اریک رایز (Eric Reis) معرفی شده است.
MVP که مخفف Minimum Viable product است به معنای کمینه محصول پذیرفتنی می باشد و مفهومی که از آن درک می شود «محصول با حداقل های قابل قبول»  است.
به عبارت دیگر MVP یعنی یک محصول حداقلی که شما می توانید کارکرد آن را به مشتری نشان بدهید و وی حاضر است بابت آن به شما پول بدهد.
کارآفرینی ناب (Lean Startup) هم مجموعه ای از فرایندها و روش ها است که برای راه اندازی سریع و کم هزینه توسط کارآفرینان استفاده می شود.
اگر شما پیش از دریافت بازخورد از مشتری ها، زمان زیادی را برای تکمیل محصول خود صرف کنید، در واقع زمان گران بهای خویش را تا حدودی تلف کرده اید چرا که می توانستید آن را به گونه بسیار بهتری به کار برید؛ یعنی برقراری ارتباط با مشتری ها و کشف این نکته که آنها به دنبال چه نوع محصولی هستند که حاضرند بابتش پول بدهند.

اشتباه دوم: ترس از این که شاید کسی ایده مرا بدزدد
بسیاری از دانشجویان از ترس این که مبادا کسی ایده ابتکاری آنها را بدزدد، از عرضه محصول خود به عموم تعلل می ورزند.
از این که محصول خود را برای تست ارائه کنید نترسید، حتی اگر گمان داشته باشید که این محصول هنوز آماده نیست و باید روی آن کار شود.
چرا که در این خصوص شما با دو گروه از انسان ها روبرو خواهید شد: آدم های منفی باف می گویند که این محصول کارایی ندارد و اگر هم کار کند، به دردبخور نیست.
آنهایی هم که محصول شما را می پسندند و جملات امیدوارکننده تحویل شما می دهند، آن قدر مشغله دارند که مجالی برای دزدیدن ایده شما و تجاری کردن آن در اختیار نداشته باشند.
افتتاح یک شرکت، کار سخت و زمان بری است و افراد بسیار کمی پیدا می شوند که حاضر باشند بر یک ایده که هنوز میزان فروش و سوددهی آن مشخص نشده، کار کنند و وقت و سرمایه خود را صرف آن نمایند.
ایده ها همه جا هستند ولی ایده هایی میلیون دلاری کم اند.
اشتباه سوم: من مشتری هستم
شما یک تولیدکننده و فروشنده هستید، نه یک مشتری.
روش و فلسفه ای که شما در استفاده کردن از چیزهای مختلف دارید، الزاماً با روش و ایده مشتری های تان یکسان نیست.
چه بسا شما دلیل خاصی برای خرید یک محصول داشته باشید و در عین حال کس دیگری همان محصول را به دلیل کاملاً متفاوتی خریداری نمایند.
قرار نیست فکر همه با هم یکسان باشد.
اجازه دهید مشتریان تان به شما بفهمانند که حاضرند بابت چه چیزی پول خرج کنند، سپس شما همان را بسازید و به آنها تحویل دهید.
به همین دلیل اگر مردم مایل نیستند برای خرید محصول شما دست به جیب شوند، باید مدل ها و شیوه های دیگری را پیدا کنید.
من در این خصوص معمولاً این روش را به دانشجویانم پیشنهاد می کنم: یک قدم به عقب بردارید، و به جای به راه انداختن یک کسب و کار پیچیده و پر از محاسبه، فقط بیرون بروید و چیزی بفروشید.
یک محصول ارزان قیمت را که هزینه های شما را برمی گرداند، در معرض فروش قرار دهید.
به فروختن عادت کنید زیرا کسب و کار و بیزینس حول محور فروش می چرخد.

اشتباه چهارم: پول درآوردن از ایده نه از محصول
آیا دوست دارید بدانید که کسب و کار شما در دنیای واقعیت چگونه خواهد بود؟
بسیار خب، من راه ساده ای به شما نشان می دهم: یک ایمیل به چند تا از دوستان نزدیکتان بزنید و وضعیت بیزینس خود را در دو ماه آینده برای آنها شرح دهید.
اگر شما در ایمیل خود از تعداد زیادی «می تواند»، «ممکن است»، «به یک حامی درست و حسابی نیاز دارد» و عباراتی از این دست استفاده کرده اید، بدانید که به احتمال زیاد شما با یک «پروژه» سروکار خواهید داشت و نه یک «بیزینس».
وقتی از فروش سخن می گویید، گفته های شما حول چیزهایی که برای «فروش بیشتر» و «کسب درآمد بالاتر» به آنها نیاز دارید، می چرخد.
در واقع شما از مرحله رویاپردازی، محاسبات و نقشه کشیدن ها خارج می شوید و به دنیای واقعیت پا می گذارید.
اگر بیزینس شما واقعاً کار کند، هیجان ناشی از امکان درآمدزایی نامحدود، جای نیازهایی که شما برای فروش بیشتر احساس می کنید را خواهد گرفت.
به نظر من، صحبت کردن درباره راه های مختلف پول در آوردن – قبل از این که مشخص شود  مشتری های شما چگونه و بر اساس چه مشوق هایی دست به جیب می شوند – کاری زودهنگام و شتاب زده محسوب می شود.
اول از سرویس و محصول خود پول دربیاورید، سپس به فکر درآمدزایی از افکار و ایده های خود باشید.