خیلی از دوستان از من سوال می کنند که برای موفقیت در یک کسب و کار، چگونه باید طرح تجاری خود را تنظیم کنند، از چه روشی استفاده کنند، چه ابزارهایی برای تهیه طرح تجاری استفاده کنند و خلاصه این موضوع طرح تجاری شده دغدغه اصلی و درگیری ذهنی همه. تا صحبت از شروع یک کسب و کار جدید می شود، اولین سوال این است که آیا طرح تجاری آماده کردی؟
آیا وجود یک طرح تجاری جامع و مفصل برای شروع و موفقیت یک تجارت جدید، تا این اندازه مهم است؟ ادامه این مقاله، نظر شما را به کلی نسبت به این موضوع عوض خواهد کرد. این مقاله حاصل مطالعه و بررسی صدها کارآفرین موفق از سراسر جهان است تا از رمز و راز موفقیت آنها سر در بیاوریم.
یکی از جالب ترین یافته های این تحقیق این بود که حدود 70 درصد کارآفرین هایی که یک نتیجه موفق از خود ارائه کرده اند (از قبیل شروع یک تجارت موفق یا عرضه سهام موفق یا فروش چشمگیر و غیره)، کار خود را با یک «طرح کسب و کار» آغاز نکرده اند؛ بلکه تجارت خارق العاده آنها در جای دیگری متولد شده است؛ جایی که ما آن را قلب می نامیم.
آنها کار خود را نه با سند و طرح بلکه با یک احساس و بینش ژرف شروع کرده اند. داشتن اهداف روشن در کنار شور و اشتیاق بسیار زیاد، باعث می شود در طول روز، زمان کمتری به نوشتن ایده ها و کاغذبازی اختصاص یابد و در عوض وقت بیشتری صرف پیاده سازی ایده ها شود.
این سخن بدان معنا نیست که هر طرح و برنامه ای لزوماً بد و نامناسب است، بلکه این مفهوم از آن بر می خیزد که تلاش هایی که صرف نگارش یک طرح «کامل» کسب و کار می شود، معمولاً به جای این که تقریباً درست باشند، اغلب کاملاً نادرست از آب در می آیند!
یکی از مشکلات رایج این حوزه آن است که در تهیه طرح کسب و کار، آن محتوایی که اغلب نگاه و تمرکز افراد را به خود جلب می کند، با آنچه که در دنیای واقعیت ها بروز خواهد کرد، همخوانی اندکی دارد.
در بسیاری از طرح های اولیه، هدف اصلی عبارت است از دستیابی به برخی بازارهای بسیار عظیم. معمولاً سرمایه گذاری های صورت گرفته در این طرح ها هم در راستای همین هدف توجیه می شود.
دوست من همیشه یک مثال فرضی از این قضیه مطرح می کن: فروش یک قالب صابون به قیمت یک دلار، در هر ماه، به فقط 5 درصد مردم کشور چین. این کسب و کاری است که نزدیک به 100 میلیون دلار ارزش دارد! همه چیز روی کاغذ جالب و وسوسه انگیز است اما در عمل چه؟
با توجه به این که در آغاز راه اندازی یک کسب و کار، ما با منابع محدودی روبرو هستیم، بهترین محتوای طرح کسب و کار عبارت است از دنیای واقعی اطلاعات بر اساس آزمایش هایی که پیشتر بر آن صورت گرفته است.
این آزمایش ها الزاماً پیچیده و دشوار نیستند. شما به یک سری محک های ساده و تکرارشونده نیاز دارید که به آسانی بتوان آنها را اندازه گیری کنید.
این آزمایش ها و نتایج برخاسته از آن، موقعیت تان را به شما نشان می دهد و این که آیا برنده هستید یا خیر.
این قضیه فقط مربوط به شروع یک شغل نیست. معماری استراتژیک هر کسب و کار باید حقایق مختلفی را از دنیای واقعی آزمون ها بگیرد تا در ادامه، بتواند مسیر صحیح را ادامه دهد.
این همان چیزی است که هنری مینتزبرگ (Henry Mintzberg)، یکی از چهره های تاثیرگذار در حوزه تئوری استراتژی رقابتی، از آن به عنوان استراتژی در حال تکوین یاد می کند.
Mats Lederhausen، که پیشتر مدیر بخش راهبرد جهانی مک دونالد بوده است، جمله جالبی در این خصوص دارد. وی می گوید: بزرگ بیاندیش، کوچک آغاز کن سپس برای شکست های سریع آماده باش.
بنابراین شما خیلی نگران طرح کسب و کار نباشید، اما به هر حال برای این که اندیشه های خود را مدیریت کنید، سرمایه گذاران را به داشتن آینده ای درخشان امیدوار نمایید و فعالیت های تیم خود را منسجم تر کنید، به این نکات توجه داشته باشید:
1. قلب و هدف خود را به روشنی و با جزئیات فراوان مشخص کنید.
این گزینه را هر چه که بنامید: بینش، قلب یا هدف ، باید به صورت کاملاً شفاف تبیین شود.
2. مهمتر از هر ایده و طرحی، «تیم» است.
سه اولویت اصلی هر کسب و کار عبارت است از نیروی انسانی، سپس نیروی انسانی و در آخر، باز هم نیروی انسانی.
3. بزرگ بیاندیش، کوچک آغاز کن سپس برای شکست های سریع آماده باش.
طبق توصیه Lederhausen، اولین گام مهم «آغاز کوچک» را به گونه ای صحیح و حساب شده تنظیم کنید. این گام اغلب عبارت است از مشاهده تمایل مردم به خرید یا حداقل سبک سنگین کردن محصول شما.
4. بر محصولات عالی تمرکز کنید.
حداقل برای شروع کار، ببینید چگونه می توانید بالقوه «بهترین» باشید. همین یک نکته تقریباً همیشه موفق آمیزتر از آن است که شما بخواهید عملکردی مانند دیگر فروشندگان در پیش بگیرید.
5. مدل کسب و کار خود را بشناسید.
این که شما چگونه پول در می آورید، بسیار مهم تر از صفحات اکسلی است که پر از اعداد و ارقام بوده و در آنها پیش بینی های مالی و مسائلی از این دست یافت می شود! به جای این کارها، اصلی ترین راهی که شما از طریق آن پول در می آورید را بشناسید. این راه می تواند معامله، تبلیغات، پذیرش اشتراک یا هر چیز دیگری باشد.
اگر چه در یک رویکرد ساخت یافته، این توصیه ها و راهکارها مفید و قابل استفاده است ولی اغلب همین ها، مخاطب را به بیراهه می کشانند، آن هم به این دلیل که بر «طرح کسب و کار» و تکمیل آن بیش از حد و به صورت اغراق شده تاکید می شود.
پیش از آشکار شدن واقعیت کسب و کار و شناسایی فضایی که بر حرفه شما سایه انداخته، طرح کسب و کار خیلی چاره ساز نیست. انسان ها پس از تکمیل طرح هایی که در دست دارند، احساس کامیابی می کنند ولی در عوض این طرح ها واقعاً چه چیزی به آنها می دهد و چه چیزی به آنها می افزاید؟ پر کردن کاربرگ ها (worksheet) هرگز نمی تواند جایگزین شور و علاقه شما در کسب و کارتان باشد.
قلب را فراموش نکنید. ما در بررسی مشاغل مختلف به این نتیجه رسیده ایم که وقتی یک حرفه، آن قلب واقعی را ندارد و متصدیان کار هم شور و حالی برای دست یازیدن به اهداف از پیش تعیین شده در خود نمی بینند، «طرح کسب و کار» ارزش اندکی خواهد داشت.
سلام
استاد بشاش واقعا محرکی بود که کسب و کاری رو که دارم شروع می کنم رو زودتر، بهتر و البته با قلبم شروع کنم
یک ماهی است که یک ایده به ذهنم رسیده و داشتم روش تحقیق میکردم
الان کارای تحقیق تموم شده و حتی تحقیقاتی در مورد جهانی سازی پروژه و… داشتم ولی چون به تحلیل ها و گستردگی زیادی رسیده بودم یجورایی ترس از شروع داشتم چون کار بزرگی هست ولی واقعا Mats Lederhausen جمله ارزشمندی رو بیان کردند:
بزرگ بیاندیش، کوچک آغاز کن سپس برای شکست های سریع آماده باش.
با خوندن این مقاله به این نتیجه رسیدم که می تونم با حدود 10 15 درصد از گستردگی سایت شروع بکنم که با قدرت برنامه نویسی من کمتر از 3 هفته زمان از من میگیره و درگیر گستردگی و صد البته نوشتن طرح تجاری نمیشم
استاد ممنون
محرک عالیی بود برای من
طرح تجاریمو توی قلبم نوشتم!!
از شنیدن این موضوع که این مقاله برای شما مفید بوده، خیلی خوشحال شدم. بله، واقعا این موضوع خیلی مهمی است که هر کاری که شروع می کنیم، از روی عشق و علاقه باشد. بقیه عوامل، خود به خود در جهت کمک به حرکت ما، بسیج خواهند شد.
استاد بشاش بسیار عالی و تاثیرگذار بود
ممنون
انرژی بسیار زیادی گرفتم الخصوص جمله Mats Lederhausen که دوست عزیزم آقای علی اقدم هم فرمودند
با سپاس فراوان
salam, merc, fekr konam ghesamti az dalayele shekastam ro fahmidam.
با سلام و تشکر از مطلب مفیدتون.
سخن Mats Lederhausen برام جالب بود چرا که قبلا در تویتی از امیرمهرانی شنیده بودم و در وب بلاگ دشت اول که توسط خودم راه اندازی کردم نیز مطلب نوشته بودم.
آقای بشاش خوشحال میشم به http://www.dashteaval.ir سری بزنید و از طریق جی میل نظراتتون، پیشنهادات و انتقاداتتون رو بهم اطلاع بدید. [email protected]
به امید موفقیت بیش از پیش هر ایرانی
سلام جناب بشاش
این مقاله دقیقا جواب سوال من بود! اینکه چرا تو داستان موفقیت هیچ کدوم از افراد پیشرو و موفق تو زمینه ی کسب و کار هیچ وقت هیچ نشونی از نگارش یک طرح قدرتمند کسب و کار ندیدم!!!
فکر میکنم این تفکر (که همه به دنبال نگارش طرح کسب و کار هستند) حاصل تمرکز بیش از حد دوره های کارآفرینی به مساله ی طرح کسب و کار باشه!
البته پس از گذشتن از یک مرحله ی خاص در کسب وکار نوشتن و تعیین طرح کسب و کار به نظر من مفیده چون خیلی از سازمان ها رو دیدم که بعد از اینکه فعالیتشون گسترده شد به کل اهداف اولیه سازمانشان را که در اصل برای رسیدن به آنها کسب و کار راه اندازی شده بود رو فراموش کردن و اصطلاحا درگیر چرخه ی دوندگی های بی حاصل کسب و کار شده اند.
ممنون از این مقاله ، مطمئنا کمک شایانی به کارآفرینان جوان و اونهایی که در اول راه هستند میکنه!!!
شاد و سلامت باشید
پیرعطا
نکته مهمی که باید به خاطر داشته باشیم این هست که در استفاده از اصطلاحات مرسوم، کمی بیشتر تامل کنیم. مثلا من خیلی این را می بینم که همه از کلمه “سازمان” استفاده می کنند. ببینید، در موضوعات مورد بحث ما، سازمان یعنی یک گروه یک تا پنج نفره. موضوع صحبت ما شرکت های بسیار کوچک و متوسطی هستند که ممکن هست کل طرح تجاری آنها یک صفحه بیشتر نباشد.
“سازمان” به معنی عامی که در جامعه استفاده می شود، خیلی فراتر از چیزی است که ما بتوانیم به راحتی در مورد اینکه آیا طرح کسب و کار لازم دارد یا ندارد، نظر دهیم.
پس، به یاد داشته باشیم که معنی کلمات می تواند بنا به موقعیت، متغیر باشد و این نباید ما را دچار گمراهی کند.
یک سازمان بدون یک طرح تجاری مدون، از نظر من، نمی تواند شکل بگیرد و دوام داشته باشد. ولی یک شرکت متوسط و کوچک، می تواند بر اساس عشق و علاقه صاحبان آن، شکل بگیرد و حرکت کند و زمانی که بخواهد تبدیل به یک “سازمان” شود، آنگاه طرح تجاری را تدوین کند.
هرچند که واقعا این دو موضوع را نمی توان کاملا از هم تمیز داد و گفت اول عشق بعدا طرح تجاری. به نظر من، این ها ممزوج و موازی هستند.
با سلام
البته اين نكته بسيار خوبي است كه از روي علاقه قلبي كسب وكار را شروع كنيم ولي همانطور كه فرموديد جناب آقاي بشاش براي تدام فعاليت و رسيدن به چشم انداز فعاليت حتما بايد تحقيقات اوليه انجام شود تا بي گدار به آب نزنيم و سرمايه خودمون را با دستهاي خودمون از دست ندهيم.
سلام
خوب هستيد . يه سوالي داشتم ، فرض كنيد راست و دقيق نوشتم .
چند باري طرحهايي را روي كاغذ كه بسيار كار آمد و پيشرفته بودند تقديم مسئولين كرديم ، حقيقتا كارآمد ، اجرايي و بسيار موثر بوده . از هيچكدام استقبال نشد .
2 بار سيستم هايي ساختيم ( عملا ) كه حقيقتا در ايران ترين!!! بودند . برترين ، جديد ترين ، يكي استراتژيك ترين و ديگري قشنگ ترين و يا پيشرفته ترين . در دو وادي كاملا متفاوت .در هردو وادي كه فصل مشتركشان “ما ” بوديم ، يكجور برخورد شد !!!!
همه تشويق ميكردند ، همه استقبال ميكردند ، خيلي ها نميفهميدند و آنها هم كه ميفهميدند عملا استقبال و پيگيري نميكردند !!!!!
سوال اين است چرا !؟؟؟؟؟
به نظر خود ما اينطور مي آمد كه با ارائه اين سيستم ها طرف نمي گذارد حرفمان تمام شود آنقدر اين سيستم هاي ساخته شده و تست شده و عملي عالي بودند !!!! و برتري هاي بي نظيري به صاحبانشان مي افزودند و ما اين برتري ها را به آنها گوشزد ميكرديم .
ولي
واقعيت چيز ديگري بود !!!
ما دقيقا با افرادي صحبت ميكرديم كه مسئول مرتبط آن سيستم ها بودند ، مسئوليني كه قابليت تاثير گذاري داشتند ، بازار يابي ما هدفمند و اختصاصي بود .اتفاقا جيب اكثرشان هم پر پول بود !!!
قيمت سيستم ها غالبا بالا و در رنج و بسيار پايين تر از معدود مشابه هاي خارجي بود.
شما ميتوانيد بگوييد بايد خواهر زاده معاون اول رئيس جمهور باشيم تا بتوانيم آشغال ترين سيستم ها را بفروشيم .
ولي آيا راه حلي وجود دارد كه ما نميدانيم و نمي فهميم كه بتوانيم اين سيستم هارا كه به اندازه كافي از آنها تعريف كردم بفروشيم ؟
ظاهرا فرقي نمي كند سيستم ها چه باشد !!!! اگر ترين باشد ، قيمتشان در رنج جامعه بالاست و درد مشتركي دارند !!!!!.
ممنون ميشوم اگر وقتي ميگذاريد وجوابي ميدهيد به ايميلم هم خبر بدهيد .
با سپاس فراوان
سلام به کلیه علاقه مندانبه کارآفرینی و آفرینش طرح کسب و کار توصیه میکنم از نرم افزار بیزینس پلن (business plan) استفاده کنند خیلی جالبه شماره نمایندگیش 03116620035و 03116620036
متشکرم که این نرم افزار را معرفی کردید. البته من خودم از این نرم افزار استفاده نکردم و نمی تونم نظر خاصی ارائه کنم.
سلام استادبشاش
من دانشجوی دانشگاه آزادرامهرمزهستم.مطالب شما بسیارآموزنده وپرمعناهستند.مرسی ازکمکی که اینگونه به دوستان عزیزمیکنید.دردرس کارآفرینی هردانشجوفقط پنج دقیقه میتوانددراین موردکنفرانس دهد.باتوجه به جستجوی فراوان من مطالب شمااستادگرامی رابرگزیده که درکنفرانس خودباذکرنام شماارائه خواهم داد.
خیلی خوشحال هستم که مطالب برای شما مفید بوده و استفاده از مطالب من با ذکر منبع کاملا آزادهست.
سلام
از خوندن متنتون لذت بردم و دقیقا تجربه این مقاله رو دارم
متاسفانه ما در تهیه طرح و شروع کسب وکار همیشه منتظریم که یک نفر یا گروه یا سازمانی ما رو تایید کنه و ترس از کپی برداری و دزدین ایده تجاری مون همیشه مانع از شروع یا گسترش فعالیت های تجاری ما میشه اما من توی این سالها از مدل کارخونه بنز استفاده کردم
خلق میکنه و تعیین کننده بازاره اصلا از کپی برداری نمیترسه تا رقبا بیان به خودشون بجنبن که از ایده های بنز کپی کنن اون محصولش رو در اوج کنار میزاره یا حق لیسانس تولیدشو به کشورهای دیگه میده و خودش مدل جدید رو عرضه میکنه
این میشه که همیشه مولده همیشه تازه است و جریان داره
و با این روش فکر کردن رو از رقباش گرفته
موفق باشین
اگر تایید کردین مقالتون رو با درج نام سایتتون در سایت خودم برای استفاده سایر دوستان بزارم
ممنون استاد من کارمند یک شرکت صنعتی هستم . مطالب شما بسیار آموزنده و مفید بود یک دفعه رفتی سر اصل مطلب حالا با دید بهتری طرح تجاری آماده می کنیم و یک چشم انداز مفید داریم .
با سلام
ممنون از نوشته های تاثیرگذارتون . خیلی استفاده کردم و حتما در مسیرم موثر خواهد بود
سلام و خسته نباشید
من امروز اولین بار است صفحه شما را خواندم ، بسیار منطقی گفته شما هست .
آیا من به صورت خصوصی ،دیداری یا از طریق ایمیل که کس دیگری مطالبی که با شما در میان میگذارم را نبیند میسر هست یا نه.
متشکرم افشار