سال ها پیش و به دنبال تولد مفهومی به نام رسانه های اجتماعی، موضوع هوادار (Fan) مطرح شد و این که هر شرکت و سازمانی چقدر طرفدار در این شبکه ها می تواند برای خود دست و پا کند.

در آن زمان گفته می شد این شبکه ها می توانند بین صاحبان کسب و کارها و مشتریان شان، ارتباطات گرم، دو طرفه و هدفداری شکل دهند.

هنوز هم که هنوز است این وعده تحقق نیافته است.

اجازه دهید با طرح چند سوال، قدری موضوع را روشن تر کنم:

آیا شما – به عنوان مدیر یک شرکت تولیدی یا رئیس یک کسب و کار – می دانید هواداران شما در شبکه های اجتماعی نظیر فیس بوک، توییتر، لینکدین و مانند آن، چه کسانی هستند؟ از جنسیت، سن و سال و علاقه و سلیقه هایشان اطلاعی دارید؟ آیا می دانید کدام یک از آنها، طرفدار دوآتشیه محصولات و سرویس های شما هستند و مستقیم یا غیرمستقیم کالاهای شما را تبلیغ می کنند؟

به احتمال زیاد پاسخ شما به این سوالات منفی است زیرا هیچ راه و روش روشنی که با آن بتوان اطلاعات مربوط به هواداران تان را به طور ریز و دقیق به دست آورید، وجود ندارد.

دقیقاً به همین دلیل است که چون صاحبان کسب و کارها درک درست و عمیقی از هواداران خود ندارند، از شبکه های اجتماعی به مثابه یک کانال ارتباط جمعی استفاده می کنند نه بیشتر.

واقعیت آن است که بازاریابی مبتنی بر شبکه های اجتماعی برای نیل به موفقیت بیشتر باید به سمت برقراری تعاملات شخصی و فردی بین شرکت ها و مشتری ها تغییر جهت بدهد.

این امر به فناوری های جدیدی نیاز دارد که طی آن شرکت ها می توانند اطلاعات ارزشمند مندرج در پروفایل مشتری های خود در شبکه های اجتماعی را به دست آورده و بر آن کار و سرمایه گذاری کنند.

این مدل پیشنهادی در واقع همان سیستم ثبت (system of record) مختص داده های موجود در سایت های اجتماعی است.

واضح است که سیستم حسابداری یک شرکت، مرکزی برای ثبت داده ها و تراکنش های مالی است.

واحد منابع انسانی شرکت ها نیز به ثبت اطلاعات مربوط به پرسنل و کارمندان می پردازد.

سیستم ثبت داده های اجتماعی نیز مرکز اصلی گردآوری و ذخیره سازی تمام اطلاعات اجتماعی کاربران است.

شرکت ها با استفاده از این سیستم می توانند بی وقفه و به طور مستمر اطلاعات مشتریان و مصرف کنندگان محصولات خود را از منابع مختلف گردآوری کرده و آنها را سازماندهی و به روزرسانی کنند.

صاحبان کسب و کارها با استفاده از این اطلاعات دقیق و ریز می توانند با پی بردن به علاقه مندی ها و سلایق خاص مشتریان خود، ارتباطات عمیق تر و هدفدارتری را پی ریزی کنند.

این امر در دنیای بازاریابی از ارزش و اهمیت بسیاری برخوردار است.

فرض کنیم شما طراح و تولیدکننده تجهیزات ورزشی هستید.

شما با در دست داشتن چنین اطلاعات ذیقیمتی از کسانی که محصولات شما را به کار می گیرند، می دانید که به عنوان مثال کدام مشتری به ورزش اسکی روی برف علاقه دارد و کدامیک، سرگرم شدن به ورزش تنیس را بیشتر می پسندد.

شما همچنین می توانید دریابید که کدام یک از مشتری هایتان فعال است، کدام یک از کالاهای شما ناراضی است و کدامین فرد بالقوه می تواند تبلیغ دهان به دهان محصولات شما را به عهده بگیرد.

به این ترتیب قادر خواهید بود پیام های هدفداری را برای هر کدام از مشتریان خود – بر اساس شناختی که از آنها دارید – ارسال نمایید.

این سیستم همچنین می تواند داده های اجتماعی را با دیگر سیستم های تجاری به اشتراک بگذارد.

بنابراین دپارتمان های مختلف سازمان (از قبیل دپارتمان طراحی، فروش، تبلیغات، خدمات پس از فروش و…) می توانند از این اطلاعات به نحو احسن استفاده کنند.

از سوی دیگر شرکت ها با شناسایی هواداران دوآتیشه محصولات خود و برخورداری از قابلیت ارزشمندی به نام «برقراری تعاملات شخصی با مشتری»، می توانند بر این افراد به عنوان عواملی که می توانند در تبلیغات غیرمستقیم کاربرد داشته باشند، سرمایه گذاری های وسیعی انجام دهند.

طبق یک قانون نانوشته، شرکت ها برای بازاریابی در شبکه های اجتماعی، به عنوان اولین گام باید حضور چشمگیری از خود نشان بدهند و در مرحله بعدی، به جمع کردن هوادار بپردازند.

در گذشته این استراتژی به شدت در حال رشد بود و طرفداران زیادی پیدا کرده بود.

در آن زمان وزن بسیاری از شرکت ها با تعداد هواداران آنها در شبکه ها محک می خورد، ولی امروزه داشتن هوادار به خودی خود کافی نیست.

اکنون زمان آن فرا رسیده که صاحبان کسب و کارها بتوانند شناخت عمیق و دقیقی از هویت مشتریان خود پیدا کرده و به دنبال آن، ارتباطات گسترده، هدفمند و گرمی با آنها برقرار سازند.

این روش، شما را به موفقیت تجاری از طریق شبکه های اجتماعی نزدیک تر می کند.