می گویند «ترس از شکست» بزرگترین مانع بر سر راه موفقیت است.

چه جمله زیبا و حکیمانه ای! من کاملاً با آن موافقم.

اگر این سخن را به صورت دیگری بیان کنیم، این می شود: اگر می خواهید موفق باشید، حتماً باید خود را برای شکست و ناکامی آماده سازید.

چه بسیار افرادی که ایده های تجاری خوبی در سر داشته اند و حتی چند صباحی نیز با شور و اشتیاق کار کرده اند و به پیش رفته اند ولی با بروز یک، دو یا سه مشکل، دست از تلاش کشیده اند و گوشه ای ایستاده اند و به بخت بد خود لعنت فرستاده اند.

اگر آنها هم می دانستند و می پذیرفتند که «شکست، بخشی از موفقیت است» و کمی بیشتر دوام می آوردند شاید امروز حال و روز بسیار بهتری داشتند.

در تجارت مدرن و اقتصاد امروزی که سرشار از رقابت ها و ایده های بکری است که جا را بر قدیمی ترها تنگ می کند، مدیران نباید با ظاهر شدن یک یا چند مانع، خود را ببازند و همه چیز را کنار بگذارند.

نه فقط در دنیای اقتصاد بلکه در زندگی روزمره نیز شکست و زمین خوردن جزئی از امور است و گویی چاره ای از آن نیست.

مهم، نحوه برخورد با شکست ها و شیوه مدیریت کردن آنها است که در چنین مواقعی می توان ذکاوت، مدیریت و توانایی افراد را محک زد.

رازهای گفته نشده موفقیت

هر کارآفرین موفق و مدیر هر کسب و کار کوچک و بزرگی را که در نظر بگیرید، خواه ناخواه در برخی موارد طعم شکست را چشیده است، ولی آنچه که اهمیت دارد این است که چنین موضوعی آنها را از ادامه مسیر باز نمی دارد.

شما هم حتما این جمله را شنیده اید که مدیران کارآفرین در شرکت های نوپا (Start-up) در شکست خوردن خبره هستند. آنها همچنین برای اجتناب از شکست و نیز زندگی کردن با آن، حرفه ای عمل می کنند.

مشکل این است که امروزه در دنیا، شرکت های نوپا نمادی از موفقیت هستند و کمتر کسی یافت می شود که در مورد ناکامی ها و چالش هایی که پیش روی این شرکت های نوپا قرار می گیرد، سخنی بگوید.

این که چنین شرکت هایی با چالش های بزرگ چگونه دست و پنجه نرم می کنند یا چگونه برای ادامه دادن کسب و کار خود، باانگیزه و پرانرژی باقی می مانند، موضوعی است که زیاد به آن پرداخته نشده است.

افرادی مثل ما که در مسیر حرکت به سمت موفقیت بارها شکست خورده ایم، از چند راز جالب کسب موفقیت خبر دارند که این ها است:

مقایسه بیهوده است: محبوبیت به معنای سودآوری نیست.

در چاردیواری امنیت و آسایش، رشدی در کار نخواهد بود: از گوشه امن (Comfort Zone) خود دل بکنید تا حوزه های جدید و موفقیت های پیش بینی نشده را کشف کنید.

محاسبات، پیش بینی و عملکرد غلط اجتناب ناپذیر است: اغلب شرکت های موفق، اگر نگوییم همه آنها، در مسیر حرکت خود به سمت موفقیت، با محاسبات اشتباه، پیش بینی های بی سر و ته و عملکردهای شکست خورده ای سر و کار داشته اند. این بخشی از کار آنهاست که البته اجتناب ناپذیر است.

پیش از آن که کسب و کارتان را رها کنید…:

1. رویاهای خود را تغییر ندهید بلکه به جای آن، برنامه ریزی هایتان را بازنویسی کنید.

وقتی طرح ها و برنامه های شما راه به جایی نمی برد، باید آنها را تغییر دهید نه این که اصل هدف را زیر سوال ببرید.

برخی کارآفرین های مبتدی، به جای این که شیوه های نیل به هدف را تغییر بدهند، خود هدف را عوض می کنند، که البته صحیح نیست زیرا طرح ها وسیله ای برای رسیدن به هدف نهایی هستند و نه برعکس.

عموماً افراد کارآفرین و خلاق، اهداف زیبایی برای خود ترسیم می کنند. برای رسیدن به این اهداف نیز باید بر اساس یک سری طرح ها و گام های از پیش تعیین شده به جلو حرکت کرد. حال اگر نتیجه این طرح ها مطلوب نبود، باید آنها را از سر نوشت.

2. مکتوب فکر کنید.

به جای تسلیم شرایط شدن، من پیشنهاد بهتری دارم: یک برگه کاغذ جلوی تان بگذارید، هدف نهایی خود را بنویسید و مشکلات پیش آمده را نیز بر روی کاغذ بیاورید.

در مرحله بعدی، این لیست را بازبینی کنید و بر روی حل هر مشکل، تفکر نمایید و راه حل های به دست آمده را ثبت نمایید.

اگر چه ممکن است در وهله اول برخی از این راه حل ها چندان جالب نباشد ولی نتیجه این کار، به مرور زمان عالی خواهد بود.

3. به احساسات خیلی بها ندهید.

احساسات خود را کنترل کنید چرا که در گذر زمان دستخوش تغییر و تحول می شوند.

منتقدان خود را نیز نادیده بگیرید چرا که آنها هم به مرور، تغییر خواهند کرد.

در مورد «اهداف، چشم اندازها و برنامه هایی که در ذهن خود دارید» بیاندیشید زیرا اینها موتور سوخت کسب و کار شماست.

ممکن است یک روز نظر بسیار مثبتی نسبت به حرفه خود داشته باشید ولی روز دیگر، آن را بیهوده و فقط عاملی برای وقت تلف کردن حس کنید.

اگر در این تغییر و تحول ها فقط احساسات و عواطف نقش دارد (نه محاسبات دقیق و عقل اقتصادی)، آنها را خیلی جدی نگیرید.

کوته بینی ناشی از عواطف، می تواند کسب و کار شما را حسابی به هم بریزد. البته منظور من این نیست که احساسات خود را سرکوب کنید بلکه آنها را مدیریت کنید.

ختم کلام

حتی بهترین و پررونق ترین شرکت ها هم اغلب شکست می خورند، آن هم نه یک بار و دو بار بلکه به دفعات متعدد.

مهم این است که آنها پس از هر بار زمین خوردن، دست به زانو می گیرند، بلند می شوند و با تجربه جدیدی که آموخته اند، هدف دارتر و با شتاب و انرژی بیشتر به سمت مقصد روان می شوند. زیرا افراد موفق می دانند به هر حال «موفقیت» دست یافتنی است هر چند ممکن است کوچک و یا در ظاهر دور از دسترس باشد.

آنها دست از تلاش برنمی دارند تا به هدف نهایی خود دست یابند.

شما هم اینگونه باشید.