احتمال این وجود دارد که آن دسته از معدود افرادی که تاکنون به تحقق رویاهای خود اندیشیده و برای راه اندازی کسب و کاری برای خودشان فکر کرده اند، تنها به یک دلیل از این کار کنار کشیده باشند و آن یک دلیل هم وجود خطرات مختلف در این مسیر است.
در کسب و کاری که من در آن فعالیت دارم، اغلب در مورد رابطه بین میزان ریسک پذیری و اندازه پاداش کارآفرینی و اینکه چرا من آن را دوست دارم، صحبت می کنیم.
بنا بر نوع کسب و کار من، روزانه افراد زیادی را در جلسات رو در رو، در شبکه های اجتماعی و مکاتبات ایمیلی می بینم که برای راه اندازی یک کسب و کار برای خودشان، دارای هیجان خیلی زیادی هستند.
بسیاری از ما به فکر راه اندازی یک کسب و کار برای خود هستیم که ناگهان فکر ریسک، صرف زمان و فعالیت اضافی، ما را از این کار دلسرد میکند.
درست است، در کارآفرینی، نسبت به یک شغل روتین 9 صبح تا 5 بعد از ظهر سنتی، ریسک و خطر بیشتری وجود دارد، اما پاداش های بالقوه ای هم در آن نهفته است.


زمانی که بطور جدی به موضوع می پردازیم می بینیم میزان ریسک موجود در پشت میز نشستن برای یک کار روتین 9 صبح تا 5 عصر، خیلی بیشتر از فعالیت به عنوان یک کارآفرین است. شاید این موضوع برای شما قابل قبول نباشد ولی به عنوان یک کارآفرین، شما مسئولیت بسیار زیادی بر عهده دارید. با این وجود، شما بطور بالقوه از آزادی، قدرت عمل و پاداش بیشتری هم برخوردار هستید.
به عنوان یک کارآفرین شما از هیجان غیر قابل وصف “آزادی عمل” برخوردار هستید. نه تنها آزادی عمل برای اتخاذ تصمیم های خودتان و انجام دادن کارها بر اساس میل و سلیقه خودتان، بلکه آزادی عمل برای کار کردن در هر زمانی که می خواهید و انجام کاری که می خواهید آن را انجام دهید. این شرایط را با دفتری که دارای ساعات مشخص و پرداخت حقوق معین ولی بدون هیچگونه انعطاف پذیری است مقایسه کنید تا بتوانید این موضوع را درک کنید که چرا آزادی عمل، یکی از بزرگترین مزایای خود اشتغالی است.
همچنین کارآفرینان قادر به کسب چنان رضایت بیشتری از کار خودشان هستند که افراد شاغل در شرایط یک دفتر سنتی، حتی در رویاهای خود هم آن را نمی بینند.
درآمدی که شما به عنوان یک کارآفرین دارید بطور تمام و کمال وابسته به سخت کوشی شماست. هر یک ریالی که کسب می کنید بستگی به زمان و تلاشی دارد که صرف کسب و کار خود می کنید. این احساس اصلا قابل مقایسه با پاداش های کوچکی که در طی زمان با ترفیع و تشویق های یک کارمند، به او پرداخت می شود، نیست.
به عنوان یک کارآفرین، از طرفی آزادی عمل شما و از طرفی مزیت “نداشتن یک رئیس” ترکیب اعجاب آوری بوجود می آورد. این به معنای عدم لزوم گزارش دهی به مقامات مافوق در سلسله مراتب مدیریتی که جزئی از ساختار شرکت‌هاست و یا به ستوه آمدن از دست رؤسایی که با آنها توافق نظر ندارید، می باشد.
به عنوان یک کارآفرین، شما رئیس هستید. رئیس بودن به این معناست که شما نه تنها توسط تقاضاهای مقام های مافوق خود محدود نشده اید، بلکه شما با شرایط یک دفتر واقعی هم محدود نیستید. شما هر جا و هر زمانی که بخواهید می توانید کار خود را انجام دهید، خواه این مکان روی مبل راحتی منزل شما یا یک محل عجیب و غریب باشد.
من شخصا در سال ها تجربه کاری که به عنوان یک کارمند در شرکت های ایرانی داشته ام، به جرات می توانم بگویم که متاسفانه، خیلی از نیروهای خلاق و انگیزه های ناب جوانان ما که پس از ترک دانشگاه، مستقیما وارد شرکت هایی می شوند که دارای سلسله مراتب مدیریتی منسوخی هستند (که این البته جزو افتخارات آن شرکت ها هم هست)، در همان سال های اول کار، تمامی انگیزه و شجاعت خود برای شروع یک کسب و کار را از دست می دهند.
کارکردن برای افرادی که به دلیل “رئیس” بودنشان باید بر اساس آداب و رسوم اجتماعی مان، احترام قائل شویم، اشتباهاتشان را نادیده بگیریم و به رویشان نیاوریم، در جلسات، اول منتظر باشیم تا آنها با همان حرف های تکراری خودشان، جلسات را شروع کنند، مسیر دهند، مدیریت کنند و تمام کنند و در انتها هم تصمیماتی را که خودشان فکر می کنند درست هست دیکته کنند، خیلی زجر آور است.
فعالیت در سازمان هایی که دارای ساختارهای کهنه چند لایه هستند و متاسفانه در بزرگ ترین و پیشرو ترین شرکتهای بخش خصوصی ایران هم کاملا این نوع ساختار ها را می توان شناسایی کرد، همواره به عنوان سرعت گیرهای دردناکی در راه جوانان و کارآفرینان پر انرژی بوده است.
البته در همان زمان های فعالیت کارمندی من، شرکت ها و مدیرانی بودند که ادای مدرنیته در می آوردند و وانمود می کردند که به جوان ها بها می دهند، حرفشان را می شنوند و در تصمیم گیری ها به کار می بندند. این نوع رئیس ها، جلساتی را مثل شوهای مسخره تلویزیونی ترتیب می دادند که در آن جوانان محور اصلی جلسات بودند ولی آنچه در واقع اتفاق میافتاد و برنامه ریزی شده بود، گرفتن تایید از همان جوانان، برای اجرای طرح های روسای شرکت بود. من در این جلسات، حس به بازی گرفته شدن زجر آوری می گرفتم که قادر به توصیف آن نیستم. اکثرا به هر شکل ممکن از حضور در این نوع جلسات سر باز می زدم.
اما البته در مسیر کارآفرینی، خطرات و ریسکهایی هم وجود دارند. همواره خطر از دست دادن پول شما بر اساس کارهای خودتان وجود دارد. خطر به اندازه کافی کار نکردن وجود دارد. شما نمی توانید همانند یک کار سنتی برای یک ساعت یا حتی یک روز، شل و بی حرکت باقی بمانید و همچنان حقوق دریافت کنید. هیچ مزایای بازنشستگی یا بیمه خدمات درمانی از طرف شرکت شما وجود ندارد. اگر خواهان داشتن بیمه یا مزایای بازنشستگی هستید، خودتان باید آنها را بدست آورید.
کارآفرین بودن همچنین با ریسک شکست خوردن همراه است. این موضوع اجتناب ناپذیر است و راه فراری از آن وجود ندارد. بسیاری از افرادی که سعی می کنند کسب و کار خودشان را راه بیاندازند، با شکست مواجه می شوند.
حتی برای داشتن شانسی برای موفقیت، شما باید مشتاق رقابت و فدا کردن همه چیز باشید، از جمله زندگی شخصی خودتان! برای بسیاری از مردم، این بالاترین خطر است: از دست دادن زندگی شخصی خودشان در حالیکه برای از زمین بلند کردن کسب و کار خودشان کار و تلاش می کنند.
در آینده که وسوسه به اجرا درآوردن رویاهایتان به سراغتان آمد و خودتان را مردد بین باقی ماندن در شغل سنتی خود یا سرمایه گذاری کردن در دنیای کارآفرینی یافتید، به یاد داشته باشید که علیرغم ترسناک بودن ریسک هایی که در این فرایند وجود دارد، پاداش های بسیار بزرگی هم برای آن دسته از افرادی که مشتاق شیرجه زدن در این شرایط هستند، وجود دارد.