شمایی که این مقاله را می خوانید، احتمالاً یا کارآفرین هستید، یا دوست دارید کارآفرین باشید و یا این که حداقل به آرمان ها و فرهنگ کارافرینی علاقه دارید.

به گمان من در دنیای کارآفرینی، فرمول و عملیات خشک ریاضی چندان جایگاهی ندارد بلکه یک کارآفرین واقعی کسی است که بتواند فرصت های نهفته را شناسایی کرده و آنها را بقاپد.

این که کارآفرین فرصت شناس ما چه منابعی را تحت کنترل و اختیار خود دارد، چندان مهم نیست.

اگر شما به فرهنگ و تفکر کارآفرینی احترام بگذارید و آنها را مهم بشمارید، احتمال این که کودکان شما نیز در آینده ردای یک کارآفرین را بر تن کنند، زیاد خواهد بود.

در این دوره زمانه ما این شانس را داریم که بتوانیم صدها کارآفرین و مدیر موفقی را که در یک دهه اخیر ظهور کرده اند، بیابیم، با آنها مصاحبه کنیم و از آنها درس بیاموزیم.

بر این اساس ما می توانیم از این افراد موفق بپرسیم که در کودکی چه نوع تربیتی بر آنها پیاده شده که در نهایت، آنها به کارآفرین هایی سرشناس و خوشبخت تبدیل شده اند.

افراد سوال شونده متعددند و لذا پاسخ ها نیز متفاوت و گوناگون خواهد بود.

با این حال، یک سری مشترکاتی می توان بین آنها یافت.

اگر شما هم می خواهید در آینده فرزندانی موفق و کارآفرین داشته باشید، باید:

1. آنها را به امتحان کردن مشاغل گوناگون تشویق کنید
«تغییر» تنها چیز ثابت است. این درسی است که بسیاری از کارآفرین های برتری که ما با آنها گفتگو کردیم، در اوایل زندگی خود به آن رسیدند.

هرگز هویت مدیران موفقیت «شغل» آنها نبوده است چرا که آنها مشاغل و حرفه های گوناگونی را تجربه کرده اند؛ از کارگردانی در هالیوود گرفته تا خدمت در نیروی دریایی.

عده ای هستند که فقط به یک کار می چسبند و سال های سال همان را ادامه می دهند.

کارآفرین ها این گونه نیستند. آنها این تهور را دارند که چهاردیواری امن خود را کناری بنهند و به کشف حوزه های جدید بپردازند.

2. آنها را به کسب مدارج دانشگاهی تشویق کنید
اعتقاد نادرستی بین افراد غیرکارآفرین وجود دارد و آن این که: اگر می خواهید در کسب و کار جدید خود موفق شوید، حتماً باید مطلع ترین فرد آن صنعت باشید.

چنین چیزی در مورد همه صادق نیست.

در عوض، آنچه که شما نیاز دارید عبارت است از بینش منحصر به فردی که به شما کمک می کند تا نیازهای مشتری را بشناسید، مزیت رقابتی خود را تقویت نمایید و در زمان و مکان مناسب، کالاهای تان را روانه بازار کنید.

خب، در این بین تجارب آکادمیک و دانشگاهی چه نقشی دارد؟

ساده است: هر چه این تجارب متنوع تر باشد، احتمال این که شما به این بینش منحصر به فردی که الان توضیح دادم برسید، افزایش می یابد.

3. به ورزش بپردازید، به ویژه ورزش های استقامتی.
افرادی را در نظر بگیرید که به دو ماراتن می پردازند یا در مسابقات ورزش های سه گانه (triathlon) شرکت می کنند.

احتمال این که چنین افرادی، قرص و محکم به کار خود ادامه دهند و همچنان باانگیزه باقی بمانند بیشتر است (حتی اگر جایزه ای در کار نباشد و یا به علت رقابت شدید، شانس کسب جایزه پایین باشد).

افراد کارآفرین هم همین گونه هستند. سختکوشی جزئی از ویژگی های اخلاقی و رفتاری آنهاست.

4. به آنها بگویید: شما خوش شانس هستید
هر چند عده ای به شانس عقیده ندارند ولی بعضاً وقتی شانس به آدم ها رو می کند، در کسب و کارشان به موفقیت های خیره کننده ای دست می یابند.

اگر هم شانس رو بر گرداند، ممکن است اوضاع خیلی به هم بخورد و همه چیز خراب شود.

بنابراین اگر شما بتوانید به فرزندان خود بیاموزید که با رویدادهای غیرمترقبه کنار بیایند، احتمال این که آنها در این جهان پرمتغیر و دمدمی مزاج به موفقیت برسند، افزایش می یابد.

تلقین، شیوه بسیار پرقدرتی است.

اگر کسی خود را خوش شانس بداند، ناخودآگاه همه چیز مرتب می شود و موفقیت ها یکی پس از دیگری از راه می رسد.

بر عکس، افرادی که بدبین و منفی گرا هستند به قدری می توانند زیان برسانند که حتی از نشست و برخاست با آنها نیز منع شده ایم.

5. آنها را از اضطراب زیاد دور نگه دارید
یکی از کارآفرین های موفقی که ما با او مصاحبه کرده ایم، کسی است که کسب و کار شکوهمند پدرش را به دقت زیر نظر داشته است.

با این حال وی از یک چیز کاملاً بی اطلاع بوده و آن این که پدرش چندین بار همه چیز خود را از دست داد.

در واقع رفتار هوشمندانه پدر این کارآفرین به گونه ای بوده که وی تصور می کرده همیشه اوضاع بر وفق مراد است چرا که به قول خودش «ما همیشه پول کافی در اختیار داشتیم».

تا چند سال بعد، هنگامی که او مقاله ای درباره پدرش را در یک روزنامه خواند، تازه متوجه شد که پدر عزیزش مشاغل مختلف و سطح پایین همچون کفش فروشی و یا کار در فروشگاه زنجیره ای سطح پایینی را نیز تجربه کرده است.