امروزه متون نوشتاری بر دنیای بازاریابی حاکم است. بین ماهیت ناملموس خدمات و چالش ناملموس بازاریابی به نام اینترنت، ارائه متنی که علاقه مشتری را جلب کرده و فروش را افزایش دهد لازمه یک شرکت خدماتی است.

در فروش خدمات، محتوی همان “نمونه رایگان” شماست، مثل افرادی که در سوپر مارکت نمونه رایگان محصولات را به شما می دهند تا قبل از خرید امتحان کنید. البته دقیقا همان نیست، اما هدف مشابه است. متن شما نشانگر شخصیت شرکت (که در گروه های تجاری سطح بالا به آن فرهنگ می گویند) و تخصص شماست، و هر دوی این موارد معیارهایی هستند که یک مشتری بالقوه پیش از تصمیم گیری بررسی می کند.

اینجاست که پرسشی که در عنوان مقاله آوردیم مطرح می شود: آیا محتوای شما با خواننده ارتباط برقرار می کند؟ می توانید ده ها مقاله، صفحات وب و هزاران پیام الکترونیکی داشته باشید، اما اگر کلمات این متون با بازار شما ارتباط قوی برقرار نکنند تمامی آن محتوی بی ارزش است.

در این مقاله پیشنهاداتی برای چگونه ارتباط برقرار کردن از طریق محتوا ارائه شده است:

محتوای مشخصی داشته باشید: یک متن می بایست با مخاطب خاصی در سطح درست صحبت کند. اگر برای مثال بازار شما مشاورین مالی است، فرض کنید خواننده زمینه برنامه ریزی مالی را حداقل در حد معمولی درک می کند. برای این مخاطب درباره “سرمایه گذاری 101″ ننویسید. اما از سوی دیگر اگر مشاور مالی هستید که می خواهید خدمات خود را به تجارت های کوچک و مستقل بفروشید، فرض کنید مخاطب شما در زمینه های خاصی که تخصص شما هستند کاملا تبحر دارد. محتوایی که به نخستین گروه ارائه می شود از حد گروه دوم خارج است، و محتوای گروه دوم نه تنها برای گروه اول خسته کننده، بلکه شاید توهین آمیز هم باشد.

همانطور که حرف می زنید بنویسید: به بیان دیگر طبق خط مشی شرکت خود بنویسید. اگر کار شما خیلی غیر رسمی است سبک، طرز و لحن نوشتن می بایست با تجارت سطح بالا و بسیار رسمی تفاوت داشته باشد. کلمات و سبک متن باید تصویری که می خواهید در ذهن مشتری ایجاد کنید هماهنگی داشته باشد.

از دیدگاه سوم شخص ننویسید: در نوشته خود از اول و دوم شخص استفاده کنید. اگر متن مثل یک مقاله یا گزارش توسط یک نفر نوشته شده است از اول شخص مفرد استفاده کنید؛ اگر از طرف شرکت صحبت می کنید از ضمیر ما استفاده کنید. با استفاده از ضمیر “شما” مستقیما با مخاطب صحبت کنید.

مخاطب را درگیر کنید: بجای اینکه بگوئید: اگر “کسی به این موقعیت نگاه کند” بگوئید “اگر به این موقعیت نگاه کنیم ـ کنید”. بجای نطق کردن یا دست بالا گرفتن خودتان در کنار مخاطب بایستید. جمله “چالشی که با آن روبرو هستیم . . .” در ذهن مخاطب خیلی جالب تر است تا جمله “چالشی که با آن روبرو هستید. از لحن متفرعن مثل “باید درک کنید . . .” یا “بدیهی است که . . .” اجتناب کنید.

در آخر پر حرارت باشید: ما همگی به آنچه ارائه می دهیم اهمیت می دهیم و باید با غرور این موضوع را نشان دهیم. برای مثال من فکر می کنم متن خوب و معتبر به ایجاد رابطه محکم با مشتریان خوب منجر می شود. برای همین است که متن به خودی خود شیوه بازاریابی مناسبی محسوب می شود، برای همین است که اینقدر درباره آن صحبت می کنم و برای همین است که از خلق متن درست برای مشتریانم لذت می برم.